آنان که مبانی فکری اخوان المسلمین مصر را خوانده اند می دانند که از نزدیک ترین جریانات فکری در جهان اهل سنت به فکر انقلاب اسلامی همین فکر اخوانی است. اخوان المسلمین مصر که بدست حسن البناء از سال 1928 میلادی کار خود را آغاز کرد بر بسیاری از جریانات فکری جهان نیز مؤثر افتاد که النهضه تونس، جماعت اسلامی پاکستان و هند، حماس در فلسطین و ... همه و همه بنحوی شاخه های فکری این جریان به حساب می آیند.
اخوان، نزدیک ترین به انقلاب اسلامی
آنان که مبانی فکری اخوان المسلمین مصر را خوانده اند می دانند که از نزدیک ترین جریانات فکری در جهان اهل سنت به فکر انقلاب اسلامی همین فکر اخوانی است. اخوان المسلمین مصر که بدست حسن البناء از سال 1928 میلادی کار خود را آغاز کرد بر بسیاری از جریانات فکری جهان نیز مؤثر افتاد که النهضه تونس، جماعت اسلامی پاکستان و هند، حماس در فلسطین و ... همه و همه بنحوی شاخه های فکری این جریان به حساب می آیند.
حتی انقلابیون مسلمان کشور ما نیز از این تاثیرپذیری بی نصیب نماندند و شاهد بودیم که آیت الله سیدعلی خامنه ای و برخی دیگر از متفکران، اقدام به ترجمه برخی کتب بزرگان فکری این جریان کردند.
در باب مبانی و روشهای فکر اخوانی سخن بسیار است ولی به ذکر همین نکته بسنده کنیم که اینان حرکت خود را یک جریان فکری، فرهنگی و تربیتی می دانستند که باید با رعایت مصالح اجتماعی به تدریج پیش برود و از همین رو همواره با سبقت سیاست از فرهنگ و نیز اقدامات انقلابی و خصوصا نظامی و امنیتی مخالفت داشته اند.
از همین رو این جریان یک جریان مذهبی بشدت تشکیلاتی و منسجم بوده و وقتی در انقلاب اخیر مصر، حزب وابسته به این جریان توانست اکثریت آراء را به خود اختصاص دهد این امید می رفت که بتواند از موانع متعدد موجود برای موفقیت اسلامگرایان در مصر غلبه کند.
اخوان کدام مصر را تحویل گرفت؟!
اما سؤالی که کمتر بدان پرداخته می شود آن است که اخوان کدام مصر را تحویل گرفت؟ مصری که سالها محل هجمه های فرهنگی اجتماعی غربی بود و بدنه ای گسترده از جریانات سکولار و لائیک در آن شکل گرفته بود. مصری که سالها تحت نفوذ مستقیم آمریکا بر اقتصاد، ارتش و دستگاه امنیتی خود بود. مصری که با میلیونها فقیر یکی از فشل ترین اقتصادهای منطقه را داراست. مصری که همه جریانات سیاسی غیردینی آن و حتی جریانات تندسلفی برای مخالفت با اخوان مجتمع شدند و از پول عربستان و سایر دشمنان دیرین اخوان نیز در جهت موفقیت خود بهره بردند و ...
با این حال گرچه همه این موانع کار را بر اسلامگرایان بسیار سخت کرد ولی بنظر می رسد اخوان بخاطر اشتباه محاسباتی خود شکست خورد. اخوانی ها که نگرش مصلحت اندیشانه از جمله شالوده های فکری آنهاست با این تحلیل که اگر در همین ابتدا در مقابل همه این موانع یعنی سکولارهای داخل، سلفی های تندرو و عربستان و نیز آمریکا و اسرائیل که نگرانی شان از روی کار آمدن اینها را مخفی نمی کردند، بایستند، به سرعت به زمین خواهند خورد و نمی توانند به اهداف بلندمدت خود برسند لذا با یک محاسبه ساده به این نتیجه رسیدند که حداقل فعلا با آنان همراهی کنند.
اشتباه محاسباتی اخوان در مواجهه با آمریکا
لذا گرچه بتدریج برنامه هایی برای کوتاه کردن دست سنگین آمریکا از اقتصاد مصر داشتند و آقای مرسی به همه دولتهای بزرگ اقتصادی رقیب آمریکا (BRIC) یعنی چین، هند، روسیه و برزیل سفر کرد تا این جایگزینی را محقق سازد ولی سخنی از نقد آمریکا یا لغو کمپ دیوید و... نزد تا انگیزه آنان برای به زمین زدن اخوانی ها را بیشتر ننماید چرا که آنها خوب می دانستند که تا قبل از این، تحلیلگران آمریکایی همواره نام آنها را در کنار نام انقلاب اسلامی بعنوان مصادیق «اسلام سیاسی» و مهمترین خطر فعلی بر می شمردند!
اصل این اشتباه محاسباتی نیز بر این عنصر بنا شده بود که در صورت ابراز علنی این نوع مخالفتها، فشارها بیشتر خواهد شد و «مردم مصر» تاب این فشارها را نخواهند داشت. اینکه چقدر این توزین و محاسبه صحیح بوده یا نه را نمی شود به سرعت بیان کرد ولی تجربه انقلاب اسلامی ایران و نیز همراهی مردم مصر در کنار جمال عبدالناصر و همه کسانی که بنحوی در مقابل غرب و اسرائیل بودند نشان می دهد که اگر اخوانی ها نه به صورت انقلابی و یکباره که به صورت متوازن، سیاستهایی جدی تر را برای تغییر در آن جهت هایی که زمان مبارک نیز وجود داشت به کار می گرفتند، از اقبال عمومی بیشتری نیز برخودار می شدند و اتفاقا مردم، در جهت ساختن کشوری مستقل و غیروابسته به دولتمردان راستین خود کمک می نمودند ولو اینکه این کمک در حد عدم اعتراض خیابانی به فشارهای سنگین اقتصادی باشد.
بنظر می رسد که درس بزرگ انقلاب امام خمینی به تاریخ سیاسی معاصر، همین سرمایه گذاری بر «خدا و مردم» و نه هیچ عنصر و قدرت دیگری بود و پوییدن آن می تواند موفقیت سایر دولتهای مردمی و اسلامگرا را نیز تضمین نماید.